اینجا برای ازتو نوشتن هوا کم است/دنیا برای ازتو نوشتن مرا کم است/گاهی تورا کنارخود احساس می کنم/اما چقدر دل خوشی خواب ها کم است.
i write you i love you .you know human forget his words but writing dose not be clear easily.though tearing a paper is easier than breaking a heart... but i write i love you. برات می نویسم دوستت دارم اخه می دونی ادمه گاهی اوقات خیلی زود حرفاشونو از یاد می برن ولی یه نوشته به این سادگی باک شدنی نیست.گرچه باره کردن یه کاغذ ازشکستن یه قلبم ساده تره ولی من می نویسم دوستت دارم.
من تو را ای عشق ازکف داده ام/هم خودم را هم تورا گم کرده ام/ان من عاشق من دیوانه من نمی دانم کجا گم کرده ام/من نشانی های خود را می دهم/یک نفرباید مرا بیدا کند/یک نفر باید که با طوفان عشق این برکه خشکیده را دریا کند♥
شبی به دست من از شوق سیب دادی تو/نگو که چشم ودلم را فریب دادی تو/تو اشنای دل خسته ام نبودی حیف/ودرد را به دل این غریب دادی تو♥
قصه یه روزی یه نفربازم کناربنجره س/یه نفرعجیب دلش شور میزنه/یکی ام باتیرای داغ نگاه/دوتا چشم و داره ازدورمیزنه/یه نفر داغ دلش تازه شده/د لخوشیش یه عکس یادگاریه/یکی باغم می نویسه رو د لش/ ای خدا عجب چه روزگاریه/یه نفرخیری ندیده ازحالا/بس بناه می بره به گذشته هاش/یکی ام شاعره تاخسته میشه/زود میره سراغ دست نوشته هاش/یکی اروم باخوش حرف میزنه/دلت اومد منو تنها بذاری/دلت اومد چمدون دلم و/تو فرودگاه دلت جا بذاری/یه نفر دستاشو برده اسمون/ازخداچیزی تقاضا می کنه/یه نفرواسه کسی که نمیاد/در خونش و داره وا می کنه
بگذار بمیرم که دگر همسفری نیست مرا/درسینه ی من فرصت عشق دگری نیست مرا/ بعد ازتو دلم عرصه تکرار بلا بود/اری دگر ازعشق دراینجا خبری نیست. از انسانهای غمی به دل نگیر.زیرا خود نیزغمگین اند.بااینکه تنهایند ولی ازخود می گریزند زیرا به خود وبه حقیقت خود شک دارند.بس دوستشان بدار اگرچه دوستت نداشته باشند....
ازمایش درکوچه ای ومن دوبارهازتو خواهش میکنم تو می روی وردبایت رانوازش می کنم گفتم شبی تکلیف چشمم رامشخص کن وتو گفتی صبوری کن که دارم ازمایش می کنم هدیه شبی به دست من ازشوق سیب دادی تو نگو که چشم ودلم رافریب دادی تو تو اشنای دل خسته ام نبودی حیف ودرد رابه دل این غریب دادی تو